۱۴۰۱/۳/۲۰، ۱۰:۰۱ صبح
لیان اسکات کندی
زادروز ۱۹۷۷
گروه خون A
جنسیت مرد
قد ۱۷۸ سانتیمتر
وزن ۷۰ کیلوگرم
نژاد سفیدپوست
وضعیت زنده
حضور رزیدنت ایول ۲، رزیدنت ایول گیدن، رزیدنت ایول ۴، رزیدنت ایول: نفرینشدگی، رزیدنت ایول: ماموریت شهر راکون
خالق(ها) نوبورو سوگیمورا
طراح(ها) ایسائو اوهیشی (Degeneration, The Darkside Chronicles, Resident Evil Operation: Racoon City)
صداپیشه(ها) پل حداد (RE2)
پل مرسیر(RE4, RED, TDC)
دیو ویتنبرگ(ORC)
لیان اسکات کندی (به ژاپنی: レオン・S・ケネディ تلقظ: Reon S Kenedi و به انگلیسی: Leon Scott Kennedy)، یکی از شخصیتهای قابل کنترل و مثبت سری بازیهای رزیدنت ایول است. لیان، شخصیت اول بازیهای رزیدنت ایول ۲ و رزیدنت ایول ۴ و یکی از شخصیتهای بازی تاریخچه تاريكی و رزیدنت ایول گیدن است. لیان اس کندی، در فیلم انیمیشنی بسیار زیبای رزیدنت ایول: تباهی، در کنار کلر ردفیلد نیز حضور داشت.[۱] لیان اسکات کندی توسط نوبورو سوگیمورا خلق شد . او بر طبق آمار محبوبترین شخصیت سری رزیدنت ایول است.[نیازمند منبع]
در جریان رویدادهای سپتامبر ۱۹۹۸، لیان اسکات کندی که یک پلیس تازه کار بود، به شهر راکون رسید تا نخستین روز کاری خود را در اداره ی پلیس شهر (R.P.D)، آغاز کند. لیان در همان آغاز ورود به شهر، با زامبیها رو به رو شد... ویروس تی شهر راکون را به طغیان کشانده بود و این نخستین تجربه ی کاری او بود. لیان در عمق این فاجعه قرار گرفته بود و ویرانیهای به بار آمده را از نزدیک لمس کرد. او به هر زحمت ممکن موفق شد از شهر بگریزد، اما این پایان نقش او در این سری از بازی نبود. لیان پس از فرار از شهر، مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار، و داستانهای جذابی را پس از آن خلق کند.
تاریخچه
لیان اسکات کندی در سال ۱۹۷۷ متولد شد. او میل زیادی داشت تا از تواناییهایش، در جهت حفاظت و خدمت به دیگران استفاده کند. او در زمانی که در دانشکده ی افسری مشغول به تحصیل بود، به عنوان دانشجوی روشنفکر، بسیار چالاک و ورزیده شد. زمانی که ۲۱ سال سن داشت، به عنوان پلیس تازه کار، به شهر راکون فرستاده شد تا کار خود را در آنجا آغاز کند. او در ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸ وارد شهر راکون شد، یک روز پس از شیوع ویروس مرگبار تی.
طغیان شهر راکون
پس از ورود به شهر راکون، شهر متروکه به نظر میرسید. این همانی نبود که به او گزارش داده بودند. لیان شهر راکون را، یک شهر پویا و سرزنده میپنداشت اما همه ی اینها، مربوط به روزهای پیش از ورود او به شهر راکون میشد. شیوع ویروس، با سرعتی سرسام آور در حال گسترش بود، فقط کافی بود تا با یک بار گزش زامبیها، ویروس تی به بدن فرد سالم منتقل شود تا یک زامبی جدید متولد شود. در حقیقت ریشه ی این شهر آرام و منضبط با سرعت در حال خشکیدن بود. لیان در تکاپوی رسیدن به اداره ی پلیس بود، تا بازمانده یا بازماندگانی را یافته و با کمک آنها از شهر فرار کنند، اما پیش از آن، او با یک بازمانده روبه رو شد. کلر ردفیلد نیز خود را به شهر رسانده بود، تا برادرش را ملاقات کند، اما او هم طغیان شهر راکون را از نزدیک مشاهده کرد. لیان و کلر به شکل تصادفی با هم روبه رو میشوند. آن دو متوجه شده بودند که باید از شهر خارج شوند اما هر دو میخواستند تا پیش از خروج از شهر کارهای انجام نشده ی خود را تمام کنند. لیان برای یافتن بازماندهها و نجات آنها و کلر برای ملاقات با برادر خود کریس ردفیلد. لیان خود را به اداره ی پلیس شهر راکون میرساند و متوجه میشود که بیشتر افسران پلیس نیز به زامبی تبدیل شده بودند[۵][۶]. او برای یافتن بازماندهای از این طغیان وحشتناک، ناامید شده بود، اما پیشبرد داستان لیان بازماندههای دیگری نیز پیدا کرد، ایدا وانگ، شری برکین و آنت برکین. زمانی که لیان از ایدا پرسید که در اینجا به دنبال چیست، ایدا پاسخ داد که به دنبال شخصی به نام جان است. اما حقیقت این نبود و ایدا میخواست تا نمونه ی ویروس جی را یافته و برای سازمان خود بررد. ایدا در نهایت پس از شلیک گلوله ی آنت برکین در حال سقوط از روی پل بود که لیان دست او را گرفته و مانع از سقوط او میشود. ایدا اصرار داشت که سقوط کند و لیان را مجاب کرد که اورا رها کند. لیان نیز او را رها نمود. در حقیقت ایدا به لیان وانمود کرد که مرده، اما لیان متوجه شد که او زنده ماندهاست. ایدا به ویروس جی دست پیدا کرد و جدا از لیان از شهر گریخت[۷]. آنت نیز به دست شوهر خو یعنی ویلیام برکین کشته شد[۸]. هانک پس از تیر اندازی به ویلیام او را کشت، اما ویلیام برکین، با تزریق ویروس ساخته شده به دست خودش -یعنی ویروس جی- حیاتی دوباره یافت، و این بار در قامت یک هیولا ظاهر شد و به هانکها حمله کرد. یکی از هانکها از این حمله جان سالم به در برد و موفق شد نمونه ویروس را برای آمبرلا تهیه کند[۹]. شری برکین نیز توسط لیان و کلر درمان میشود و این سه نفر موفق میشوند با قطار از شهر فرار کنند.
پیوست به دولت امریکا
پس از فرار از شهر، کلر و لیان راه جداگانهای را در پیش گرفتند. کلر به جستجوی برادرش کریس ادامه داد. لیان نیز مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار کند. به هر ترتیب او پس از پیوستن به سرویس دولتی آمریکا، رویدادهای زیادی را تا پنج سال بعد تجربه کرد، دسترسی به منابع عظیم دولتی آمریکا، حضور در ماموریتهای بسیار سخت و غیر ممکن، از این پلیس تازه کار یک مامور زبده و شجاع ساخته بود.[۱۰] لیان در نوامبر سال ۱۹۹۸، آرک تامپسون را برای وارسی کردن امکانات شرکت آمبرلا به جزیره ی شینا میفرستد. در ادامه ی همان ماه، زمانی که کلر توسط آمبرلا دستگیر و به جزیره ی راکفورت تبعید میشود، با فرستادن یک ای میل، به لیان میگوید که برادرش را از موقعیت خود آگاه کند. لیان نیز با فرستادن پیفامی برای کریس، او را باه کمک کلر میفرستد.
عملیات خاویر هیدالگو
در سال ۲۰۰۲ و پیش از نابودی شعبه ی آمبرلا در روسیه، لیان اسکات کندی و جک کراوزر به یک ماموریت در کشوری در آمریکای جنوبی فرستاده میشوند. عملیات پیرامون شخصی به نام خاویر هیدالگو است که در گذشته پژوهشگر شرکت آمبرلا بود. با پیشبرد داستان، آن دو متوجه میشوند که نمونهای از ویروس T.VERONICA به دست خاویر افتادهاست. لیان و کراوزر، در زمان انجام ماموریت خود، با دختری به نام مانوئلا آشنا میشوند که در آن منطقه گیر افتاده بود. با پیشبرد داستان مشخص میشود که مانوئلا دختر خاویر است. لیان و کراوزر پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف بازی، با خاویر که به ویروس T.VERONICA آلوده شده بود به نبرد پرداخته و موفق میشوند که او را نابود کنند. مانوئلا هم توسط دولت دستگیر میشود. پس از این ماجرا لیان و کراوزر از یکدیگر جدا میشوند و پس از گذشت چیزی نزدیک به یک سال، لیان متوجه میشود که دوست قدیمی اش کراوزر، در یک تصادف جان سپردهاست.
رویداد لوس ایلامینادوس
در سال ۲۰۰۴ لیان ۲۷ ساله، در سرویس مخفی دولت ایالات متحده حضور دارد. وظیفه ی او حفاظت از شخص رئیس جمهور و خانواده ی او است، اما این زمانی اتفاق افتاده بود که دختر رئیس جمهور، اشلی گراهام ربوده شده بود. او پس از پذیرفتن مسئولیت حفاظت از خانواده ی رئیس جمهور، باید وارد نخستین ماموریت خود، یعنی یافتن اشلی میشد. سرویسهای اطلاعاتی، آگاه شده بودند که دختری که شباهت زیادی به اشلی گراهام دارد، در یک روستای دور افتاده در اسپانیا، دیده شدهاست. لیان نیز برای جست و جوی اشلی به اسپانیا آمده تا داستانهای جدیدی را آغاز کند. لیان در طی این ماموریت، با شخصی به نام اینگرید هانیگان در ارتباط است. هانیگان در استخدام سرویس امنیت و جاسوسی آمریکا بوده و اطلاعات مفیدی را پیرامون این ماموریت، به لیان گزارش میکند. لیان پس از صحبت درباره ی اشلی با یک روستایی، مورد حمله قرار گرفته و پس از آنکه متوجه میشود روستایی حالت طبیعی ندارد، پس از چند بار اخطار و ایست و نادیده گرفتن این پیغامها توسط روستایی، او را میکشد. لیان پس از بررسی جسد متوجه میشود که این روستایی زامبی نیست. او رفته رفته، متوجه میشود که اشلی گراهام در کلیسایی واقع در همان روستا زندانی شدهاست. با پیشبرد داستان، لیان موفق میشود که اشلی را از کلیسا آزاد کند. ملاقات آن دو با رهبر گروه مذهبی لوس ایلامینادوس یعنی اسموند سدلر، سبب میشود تا دلیل این آدم ربایی مشخص شود. لوس ایلامینادوس، موفق به تولید انگلی به نام لاس پلاگاس شده بودند. لاس پلاگاس، پس از ورود به بدن هر موجود زندهای، سبب میشد تا ذهن آن موجود توسط رهبر گروه مذهبی (اوسموند سدلر) قابل کنترل باشد. سدلر در سدد بود، تا به این وسیله مذهب خود را گسترش دهد و توازن قدرت در دنیا را از دولت امریکا گرفته و به خود منتقل کند، به همین دلیل گروه مذهبی او دختر رئیس جمهور را ربودند، تا با وارد کردن انگل به بدن او، قدرت خودشان را به رخ دولت آمریکا بکشانند. اما لیان بسیار زبده و با هوش بود. او بهترین گزینه، برای ماموریتهای غیر ممکن است. لیان و اشلی باید برای خروج از دست سدلر و گروه مذهبی اش، از آن منطقه فرار کنند. اما هر دو، توسط لوس ایلامینادوس، به انگل مبتلا شده بودند. در این ماموریت، ایدا وانگ نیز حضور دارد، اما نه در کنار لیان. ایدا وظیفه دارد تا نمونه ی انگل را پیدا کرده و برای آلبرت وسکر ببرد. ایدا مجبور میشود برای پیشبرد نقشههای خود، از لیان، بدون آنکه خودش متوجه شود، استفاده کند. لیان و اشلی در مسیر خود برای خروج از آن منطقه باید از مکانهای بسیار زیاد و خطرناکی عبور کنند. دهکده با آن مردمان بیچاره که رئیس آن شخصی به نام بیتورس مندز است، قلعه ی مخوف سالازار که رئیس آن رامون سالازار است و در نهایت یک جزیره، که سدلر در آن قرار داشت. عبور از تمام این تنگناها و مسیرهای سرشار از تله و موجودات غول پیکر، در حالی که یک دختر نیز همراه او بود و باید سالم به وطنش بازمی گشت، کاری بود که فقط در تخصص لیان اسکات کندی است. لیان با نابود کردن تمام این فرقه ی مذهبی، و مریدان انگلی اش، پرونده ی گروه لوس ایلامینادوس را بست. اما در انتهای بازی رزیدنت ایول ۴، او با واگذار کردن نمونه ی انگل به ایدا وانگ، سبب شد تا ماجراهای تازهای در بازی رزیدنت ایول ۵ رخ دهد. به هر شکل ممکن لیان و اشلی پیش از خروج از جزیره، از انگل درون بدن خودشان رهایی یافتند و با یک قایق موتوری به سمت وطن خود بازگشتند.
فودگاه هاردویل و شرکت ویل فارما
یک سال پس از رویداد لوس ایلامینادوس، ویل فارما ویروس تی را در فرودگاه هارد ویل منتشر میکند. این در حالی است، که مردم پس از نابودی آمبرلا، از فعالیتهای شرکتهایی مانند ویل فارما، که مخفیانه سیاستهای آمبرلا را دنبال میکرد معترض بودند. کلر ردفیلد از نزدیک شاهد این مخالفتها بود. او با فردریک دونینگ در این باره صحبت کرد. فردریک درحقیقت از کارکنان شرکت ویل فارما بود. سناتور ران دیویس که یکی از سهامداران ویل فارما بود نیز در فرودگاه حضور داشت و مخالفتهای مردم را مشاهده میکرد. پس از برخورد هواپیما با ساختمان فرودگاه، زامبیها از درون هواپیما خارج شدند. ویروس تی بازهم مکانی دیگر را به طغیان کشانده بود. طولی نکشید تا یک تیم ویژه به نام S.R.T برای نجات بازماندگان، در حال ایجاد یک نقشه برای ورود به فرودگاه بودند. آنجلا میلر یکی از افراد این گروه بود. تیم منتظر مامور ویژهای که توسط دولت برای این ماموریت اعزام شده بود، بودند. این مامور، شخصی نیست جز لیان اسکات کندی. لیان به همراه تیم، در بام فرودگاه فرود آمده و در جست و جوی بازماندگان میشوند. آنها موفق میشوند کلر ردفیلد به همراه سناتور ران دیویس و چند نفر دیگر را زنده مشاهده کنند. ملاقات دوباره ی لیان و کلر، این بار هم به شکل تصادفی بود. بازماندگان موفق میشوند تا از فرودگاه، در حضور انبوهی از زامبیها خارج شوند. با پیشبرد داستان، لیان متوجه میشود که فردریک دونینگ، کسی است که در بازار سیاه، ویروسها را خرید و فروش میکردهاست. کورتیس میلر، برادر آنجلا که یکی از بازماندگان شهر راکون بود، در تلاش برای رسوا کردن شرکت ویل فارما بود، تا مانع از وقوع رویدادهای شهر راکون در مکانی دیگر شود. او مدرکی بر ضد ویل فارما نداشت، به همین خاطر، میخواست تا خودش، ویل فارما را نابود کند. به همین منظور کورتیس با وارد کردن ویروس جی به بدن خود، به یک هیولای غول پیکر جهش یافت. وجود چشم سوم در بدن فرد مبتلا به ویروس جی، از خصوصیتهای این ویروس است. کورتیس با این کار خود شرکت ویل فارما را به نابودی کشاند، اما اکنون او دیگر انسان نبود. لیان هم برای نجات جان خود و آنجلا، کورتیس را نابود کرد و آنجلا را نجات داد. سناتور ران دیویس نیز پس از روشن شدن اتهاماتش، خودکشی کرد.
نکات جالب
لیان در رزیدنت ایول ۲ توسط پل حداد و در رزیدنت ایول ۴ و فیلم رزیدنت ایول: فساد توسط پل مرسیر صداگذاری شدهاست.
در بازی رزیدنت ایول ۲، بازیباز در صورتی که سناریو A را انجام دهد و بدون دریافت هیچگونه آیتمی، خود را به زیرگذر پیش از در ورودی R.P.D برساند؛ با یک زامبی با لباس زرد رنگ مواجه میشود که بسیار سخت جان است. در صورت کشتن او یک کلید ویژه به دست میآید، که از آن برای باز کردن کمد لباس در اتاق ظهور عکس استفاده میشود. برای شخصیت لیان ۲ لباس جدید و برای کلر یک لباس جدید و یک اسلحه ی دستی، در کمد موجود میباشد[۱۹].
در بازی رزیدنت ایول ۴ دو لباس جدید برای لیان آزاد میشود که یکی از آنها لباس لیان در رزیدنت ایول ۲ (لباس افسر R.P.D) است. لباس دیگر، یک کت و شلوار مخصوص کاراگاهان است.
در یک مصاحبه با پائول اندرسون، کارگردان فیلمهای رزیدنت ایول، در IGN اظهار داشت که احتمالا شخصیت لیان در جدید ترین فیلم او، یعنی رزیدنت ایول: زندگی پس از مرگ، با بازی جنسن اکلس حضور خواهد داشت، اما در نهایت این اتفاق رخ نداد[۲۰].
لیان اسکات کندی، کارلوس اولیویرا و بیلی کوئن، سه شخصیتی هستند که هیچگاه با آلبرت وسکر ملاقات نکرده اند[۲۱].
سن لیون
لیون در Resident Evil 2 :ساله 21
لیون در عملیات خاویر : 25ساله
لیون در رزیدنت اویل 4 : 30
لیون در رزیدنت اویل 6 : 39ساله
زادروز ۱۹۷۷
گروه خون A
جنسیت مرد
قد ۱۷۸ سانتیمتر
وزن ۷۰ کیلوگرم
نژاد سفیدپوست
وضعیت زنده
حضور رزیدنت ایول ۲، رزیدنت ایول گیدن، رزیدنت ایول ۴، رزیدنت ایول: نفرینشدگی، رزیدنت ایول: ماموریت شهر راکون
خالق(ها) نوبورو سوگیمورا
طراح(ها) ایسائو اوهیشی (Degeneration, The Darkside Chronicles, Resident Evil Operation: Racoon City)
صداپیشه(ها) پل حداد (RE2)
پل مرسیر(RE4, RED, TDC)
دیو ویتنبرگ(ORC)
لیان اسکات کندی (به ژاپنی: レオン・S・ケネディ تلقظ: Reon S Kenedi و به انگلیسی: Leon Scott Kennedy)، یکی از شخصیتهای قابل کنترل و مثبت سری بازیهای رزیدنت ایول است. لیان، شخصیت اول بازیهای رزیدنت ایول ۲ و رزیدنت ایول ۴ و یکی از شخصیتهای بازی تاریخچه تاريكی و رزیدنت ایول گیدن است. لیان اس کندی، در فیلم انیمیشنی بسیار زیبای رزیدنت ایول: تباهی، در کنار کلر ردفیلد نیز حضور داشت.[۱] لیان اسکات کندی توسط نوبورو سوگیمورا خلق شد . او بر طبق آمار محبوبترین شخصیت سری رزیدنت ایول است.[نیازمند منبع]
در جریان رویدادهای سپتامبر ۱۹۹۸، لیان اسکات کندی که یک پلیس تازه کار بود، به شهر راکون رسید تا نخستین روز کاری خود را در اداره ی پلیس شهر (R.P.D)، آغاز کند. لیان در همان آغاز ورود به شهر، با زامبیها رو به رو شد... ویروس تی شهر راکون را به طغیان کشانده بود و این نخستین تجربه ی کاری او بود. لیان در عمق این فاجعه قرار گرفته بود و ویرانیهای به بار آمده را از نزدیک لمس کرد. او به هر زحمت ممکن موفق شد از شهر بگریزد، اما این پایان نقش او در این سری از بازی نبود. لیان پس از فرار از شهر، مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار، و داستانهای جذابی را پس از آن خلق کند.
تاریخچه
لیان اسکات کندی در سال ۱۹۷۷ متولد شد. او میل زیادی داشت تا از تواناییهایش، در جهت حفاظت و خدمت به دیگران استفاده کند. او در زمانی که در دانشکده ی افسری مشغول به تحصیل بود، به عنوان دانشجوی روشنفکر، بسیار چالاک و ورزیده شد. زمانی که ۲۱ سال سن داشت، به عنوان پلیس تازه کار، به شهر راکون فرستاده شد تا کار خود را در آنجا آغاز کند. او در ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸ وارد شهر راکون شد، یک روز پس از شیوع ویروس مرگبار تی.
طغیان شهر راکون
پس از ورود به شهر راکون، شهر متروکه به نظر میرسید. این همانی نبود که به او گزارش داده بودند. لیان شهر راکون را، یک شهر پویا و سرزنده میپنداشت اما همه ی اینها، مربوط به روزهای پیش از ورود او به شهر راکون میشد. شیوع ویروس، با سرعتی سرسام آور در حال گسترش بود، فقط کافی بود تا با یک بار گزش زامبیها، ویروس تی به بدن فرد سالم منتقل شود تا یک زامبی جدید متولد شود. در حقیقت ریشه ی این شهر آرام و منضبط با سرعت در حال خشکیدن بود. لیان در تکاپوی رسیدن به اداره ی پلیس بود، تا بازمانده یا بازماندگانی را یافته و با کمک آنها از شهر فرار کنند، اما پیش از آن، او با یک بازمانده روبه رو شد. کلر ردفیلد نیز خود را به شهر رسانده بود، تا برادرش را ملاقات کند، اما او هم طغیان شهر راکون را از نزدیک مشاهده کرد. لیان و کلر به شکل تصادفی با هم روبه رو میشوند. آن دو متوجه شده بودند که باید از شهر خارج شوند اما هر دو میخواستند تا پیش از خروج از شهر کارهای انجام نشده ی خود را تمام کنند. لیان برای یافتن بازماندهها و نجات آنها و کلر برای ملاقات با برادر خود کریس ردفیلد. لیان خود را به اداره ی پلیس شهر راکون میرساند و متوجه میشود که بیشتر افسران پلیس نیز به زامبی تبدیل شده بودند[۵][۶]. او برای یافتن بازماندهای از این طغیان وحشتناک، ناامید شده بود، اما پیشبرد داستان لیان بازماندههای دیگری نیز پیدا کرد، ایدا وانگ، شری برکین و آنت برکین. زمانی که لیان از ایدا پرسید که در اینجا به دنبال چیست، ایدا پاسخ داد که به دنبال شخصی به نام جان است. اما حقیقت این نبود و ایدا میخواست تا نمونه ی ویروس جی را یافته و برای سازمان خود بررد. ایدا در نهایت پس از شلیک گلوله ی آنت برکین در حال سقوط از روی پل بود که لیان دست او را گرفته و مانع از سقوط او میشود. ایدا اصرار داشت که سقوط کند و لیان را مجاب کرد که اورا رها کند. لیان نیز او را رها نمود. در حقیقت ایدا به لیان وانمود کرد که مرده، اما لیان متوجه شد که او زنده ماندهاست. ایدا به ویروس جی دست پیدا کرد و جدا از لیان از شهر گریخت[۷]. آنت نیز به دست شوهر خو یعنی ویلیام برکین کشته شد[۸]. هانک پس از تیر اندازی به ویلیام او را کشت، اما ویلیام برکین، با تزریق ویروس ساخته شده به دست خودش -یعنی ویروس جی- حیاتی دوباره یافت، و این بار در قامت یک هیولا ظاهر شد و به هانکها حمله کرد. یکی از هانکها از این حمله جان سالم به در برد و موفق شد نمونه ویروس را برای آمبرلا تهیه کند[۹]. شری برکین نیز توسط لیان و کلر درمان میشود و این سه نفر موفق میشوند با قطار از شهر فرار کنند.
پیوست به دولت امریکا
پس از فرار از شهر، کلر و لیان راه جداگانهای را در پیش گرفتند. کلر به جستجوی برادرش کریس ادامه داد. لیان نیز مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار کند. به هر ترتیب او پس از پیوستن به سرویس دولتی آمریکا، رویدادهای زیادی را تا پنج سال بعد تجربه کرد، دسترسی به منابع عظیم دولتی آمریکا، حضور در ماموریتهای بسیار سخت و غیر ممکن، از این پلیس تازه کار یک مامور زبده و شجاع ساخته بود.[۱۰] لیان در نوامبر سال ۱۹۹۸، آرک تامپسون را برای وارسی کردن امکانات شرکت آمبرلا به جزیره ی شینا میفرستد. در ادامه ی همان ماه، زمانی که کلر توسط آمبرلا دستگیر و به جزیره ی راکفورت تبعید میشود، با فرستادن یک ای میل، به لیان میگوید که برادرش را از موقعیت خود آگاه کند. لیان نیز با فرستادن پیفامی برای کریس، او را باه کمک کلر میفرستد.
عملیات خاویر هیدالگو
در سال ۲۰۰۲ و پیش از نابودی شعبه ی آمبرلا در روسیه، لیان اسکات کندی و جک کراوزر به یک ماموریت در کشوری در آمریکای جنوبی فرستاده میشوند. عملیات پیرامون شخصی به نام خاویر هیدالگو است که در گذشته پژوهشگر شرکت آمبرلا بود. با پیشبرد داستان، آن دو متوجه میشوند که نمونهای از ویروس T.VERONICA به دست خاویر افتادهاست. لیان و کراوزر، در زمان انجام ماموریت خود، با دختری به نام مانوئلا آشنا میشوند که در آن منطقه گیر افتاده بود. با پیشبرد داستان مشخص میشود که مانوئلا دختر خاویر است. لیان و کراوزر پس از پشت سر گذاشتن مراحل مختلف بازی، با خاویر که به ویروس T.VERONICA آلوده شده بود به نبرد پرداخته و موفق میشوند که او را نابود کنند. مانوئلا هم توسط دولت دستگیر میشود. پس از این ماجرا لیان و کراوزر از یکدیگر جدا میشوند و پس از گذشت چیزی نزدیک به یک سال، لیان متوجه میشود که دوست قدیمی اش کراوزر، در یک تصادف جان سپردهاست.
رویداد لوس ایلامینادوس
در سال ۲۰۰۴ لیان ۲۷ ساله، در سرویس مخفی دولت ایالات متحده حضور دارد. وظیفه ی او حفاظت از شخص رئیس جمهور و خانواده ی او است، اما این زمانی اتفاق افتاده بود که دختر رئیس جمهور، اشلی گراهام ربوده شده بود. او پس از پذیرفتن مسئولیت حفاظت از خانواده ی رئیس جمهور، باید وارد نخستین ماموریت خود، یعنی یافتن اشلی میشد. سرویسهای اطلاعاتی، آگاه شده بودند که دختری که شباهت زیادی به اشلی گراهام دارد، در یک روستای دور افتاده در اسپانیا، دیده شدهاست. لیان نیز برای جست و جوی اشلی به اسپانیا آمده تا داستانهای جدیدی را آغاز کند. لیان در طی این ماموریت، با شخصی به نام اینگرید هانیگان در ارتباط است. هانیگان در استخدام سرویس امنیت و جاسوسی آمریکا بوده و اطلاعات مفیدی را پیرامون این ماموریت، به لیان گزارش میکند. لیان پس از صحبت درباره ی اشلی با یک روستایی، مورد حمله قرار گرفته و پس از آنکه متوجه میشود روستایی حالت طبیعی ندارد، پس از چند بار اخطار و ایست و نادیده گرفتن این پیغامها توسط روستایی، او را میکشد. لیان پس از بررسی جسد متوجه میشود که این روستایی زامبی نیست. او رفته رفته، متوجه میشود که اشلی گراهام در کلیسایی واقع در همان روستا زندانی شدهاست. با پیشبرد داستان، لیان موفق میشود که اشلی را از کلیسا آزاد کند. ملاقات آن دو با رهبر گروه مذهبی لوس ایلامینادوس یعنی اسموند سدلر، سبب میشود تا دلیل این آدم ربایی مشخص شود. لوس ایلامینادوس، موفق به تولید انگلی به نام لاس پلاگاس شده بودند. لاس پلاگاس، پس از ورود به بدن هر موجود زندهای، سبب میشد تا ذهن آن موجود توسط رهبر گروه مذهبی (اوسموند سدلر) قابل کنترل باشد. سدلر در سدد بود، تا به این وسیله مذهب خود را گسترش دهد و توازن قدرت در دنیا را از دولت امریکا گرفته و به خود منتقل کند، به همین دلیل گروه مذهبی او دختر رئیس جمهور را ربودند، تا با وارد کردن انگل به بدن او، قدرت خودشان را به رخ دولت آمریکا بکشانند. اما لیان بسیار زبده و با هوش بود. او بهترین گزینه، برای ماموریتهای غیر ممکن است. لیان و اشلی باید برای خروج از دست سدلر و گروه مذهبی اش، از آن منطقه فرار کنند. اما هر دو، توسط لوس ایلامینادوس، به انگل مبتلا شده بودند. در این ماموریت، ایدا وانگ نیز حضور دارد، اما نه در کنار لیان. ایدا وظیفه دارد تا نمونه ی انگل را پیدا کرده و برای آلبرت وسکر ببرد. ایدا مجبور میشود برای پیشبرد نقشههای خود، از لیان، بدون آنکه خودش متوجه شود، استفاده کند. لیان و اشلی در مسیر خود برای خروج از آن منطقه باید از مکانهای بسیار زیاد و خطرناکی عبور کنند. دهکده با آن مردمان بیچاره که رئیس آن شخصی به نام بیتورس مندز است، قلعه ی مخوف سالازار که رئیس آن رامون سالازار است و در نهایت یک جزیره، که سدلر در آن قرار داشت. عبور از تمام این تنگناها و مسیرهای سرشار از تله و موجودات غول پیکر، در حالی که یک دختر نیز همراه او بود و باید سالم به وطنش بازمی گشت، کاری بود که فقط در تخصص لیان اسکات کندی است. لیان با نابود کردن تمام این فرقه ی مذهبی، و مریدان انگلی اش، پرونده ی گروه لوس ایلامینادوس را بست. اما در انتهای بازی رزیدنت ایول ۴، او با واگذار کردن نمونه ی انگل به ایدا وانگ، سبب شد تا ماجراهای تازهای در بازی رزیدنت ایول ۵ رخ دهد. به هر شکل ممکن لیان و اشلی پیش از خروج از جزیره، از انگل درون بدن خودشان رهایی یافتند و با یک قایق موتوری به سمت وطن خود بازگشتند.
فودگاه هاردویل و شرکت ویل فارما
یک سال پس از رویداد لوس ایلامینادوس، ویل فارما ویروس تی را در فرودگاه هارد ویل منتشر میکند. این در حالی است، که مردم پس از نابودی آمبرلا، از فعالیتهای شرکتهایی مانند ویل فارما، که مخفیانه سیاستهای آمبرلا را دنبال میکرد معترض بودند. کلر ردفیلد از نزدیک شاهد این مخالفتها بود. او با فردریک دونینگ در این باره صحبت کرد. فردریک درحقیقت از کارکنان شرکت ویل فارما بود. سناتور ران دیویس که یکی از سهامداران ویل فارما بود نیز در فرودگاه حضور داشت و مخالفتهای مردم را مشاهده میکرد. پس از برخورد هواپیما با ساختمان فرودگاه، زامبیها از درون هواپیما خارج شدند. ویروس تی بازهم مکانی دیگر را به طغیان کشانده بود. طولی نکشید تا یک تیم ویژه به نام S.R.T برای نجات بازماندگان، در حال ایجاد یک نقشه برای ورود به فرودگاه بودند. آنجلا میلر یکی از افراد این گروه بود. تیم منتظر مامور ویژهای که توسط دولت برای این ماموریت اعزام شده بود، بودند. این مامور، شخصی نیست جز لیان اسکات کندی. لیان به همراه تیم، در بام فرودگاه فرود آمده و در جست و جوی بازماندگان میشوند. آنها موفق میشوند کلر ردفیلد به همراه سناتور ران دیویس و چند نفر دیگر را زنده مشاهده کنند. ملاقات دوباره ی لیان و کلر، این بار هم به شکل تصادفی بود. بازماندگان موفق میشوند تا از فرودگاه، در حضور انبوهی از زامبیها خارج شوند. با پیشبرد داستان، لیان متوجه میشود که فردریک دونینگ، کسی است که در بازار سیاه، ویروسها را خرید و فروش میکردهاست. کورتیس میلر، برادر آنجلا که یکی از بازماندگان شهر راکون بود، در تلاش برای رسوا کردن شرکت ویل فارما بود، تا مانع از وقوع رویدادهای شهر راکون در مکانی دیگر شود. او مدرکی بر ضد ویل فارما نداشت، به همین خاطر، میخواست تا خودش، ویل فارما را نابود کند. به همین منظور کورتیس با وارد کردن ویروس جی به بدن خود، به یک هیولای غول پیکر جهش یافت. وجود چشم سوم در بدن فرد مبتلا به ویروس جی، از خصوصیتهای این ویروس است. کورتیس با این کار خود شرکت ویل فارما را به نابودی کشاند، اما اکنون او دیگر انسان نبود. لیان هم برای نجات جان خود و آنجلا، کورتیس را نابود کرد و آنجلا را نجات داد. سناتور ران دیویس نیز پس از روشن شدن اتهاماتش، خودکشی کرد.
نکات جالب
لیان در رزیدنت ایول ۲ توسط پل حداد و در رزیدنت ایول ۴ و فیلم رزیدنت ایول: فساد توسط پل مرسیر صداگذاری شدهاست.
در بازی رزیدنت ایول ۲، بازیباز در صورتی که سناریو A را انجام دهد و بدون دریافت هیچگونه آیتمی، خود را به زیرگذر پیش از در ورودی R.P.D برساند؛ با یک زامبی با لباس زرد رنگ مواجه میشود که بسیار سخت جان است. در صورت کشتن او یک کلید ویژه به دست میآید، که از آن برای باز کردن کمد لباس در اتاق ظهور عکس استفاده میشود. برای شخصیت لیان ۲ لباس جدید و برای کلر یک لباس جدید و یک اسلحه ی دستی، در کمد موجود میباشد[۱۹].
در بازی رزیدنت ایول ۴ دو لباس جدید برای لیان آزاد میشود که یکی از آنها لباس لیان در رزیدنت ایول ۲ (لباس افسر R.P.D) است. لباس دیگر، یک کت و شلوار مخصوص کاراگاهان است.
در یک مصاحبه با پائول اندرسون، کارگردان فیلمهای رزیدنت ایول، در IGN اظهار داشت که احتمالا شخصیت لیان در جدید ترین فیلم او، یعنی رزیدنت ایول: زندگی پس از مرگ، با بازی جنسن اکلس حضور خواهد داشت، اما در نهایت این اتفاق رخ نداد[۲۰].
لیان اسکات کندی، کارلوس اولیویرا و بیلی کوئن، سه شخصیتی هستند که هیچگاه با آلبرت وسکر ملاقات نکرده اند[۲۱].
سن لیون
لیون در Resident Evil 2 :ساله 21
لیون در عملیات خاویر : 25ساله
لیون در رزیدنت اویل 4 : 30
لیون در رزیدنت اویل 6 : 39ساله