سلام مهمان عزیز، اگر این پیغام را مشاهده نموده ای به معنی آن است که شما هنوز ثبت نام نکردی. برای ثبت نام اینجا کلیک کن و از تمام امکانات انجمن ما استفاده کن و لذت ببر.
اگر قبلا ثبت نام کرده اید، وارد شوید.


 

ثبت نام


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سناریوی Resident Evil: The Umbrella Chronicles (فارسی)

#1
مقدمه : در این سناریو، رویدادهای مهم بازی رزیدنت ایول صفر نمایش داده می‌شود. پس از به پایان رساندن کامل این سناریو که خود شامل سه بخش می‌باشد، ماموریتی جدید در همین سناریو به نام آغاز، آزاد می‌شود. در این بخش جدید، چگونگی کشته شدن دکتر جیمز مارکوس توسط آلبرت وسکر و ویلیام برکین، زنده ماندن دکتر مارکوس و انتقام او ( پخش ویروس T در مقر پژوهشی آمبرلا در کوهستان آرکلی ) به تصویر کشیده می‌شود.



خارج شدن قطار از ریل 1



( شروع صحنه )

(Wesker (O/V :در یک شب طوفانی زالو ها در همه جا مستقر شدند،آمبرلا مرکز برنامه های من در یک مدت طولانی بود.اما حادثه ی قطار به جهان ثابت کرد این شروع یک پایانی بود.

ربکا : این جا S.T.A.R.S کسی اونجا هست ؟! این جا S.T.A.R.S کسی اونجا هست ؟!

(Rebeca Chambers عضو تیم S.T.A.R.S براوو)

(بیلی با یک زامبی کلنجار میره و با لگد به صورت زامبی می زنه)

(ستوان Bilily Coen مامور سابق نیروی دریایی 2)

بیلی: ما می تونیم با هم همکاری کنیم از دستگیری من چیزی عوض نمی شه الان نگرانی ما چیز بزگتریه.

ربکا :بسار خب نگرانی منم در این باره ست ؛ الان بهتره بریم یه جای امن

( پایان صحنه )

بیلی : گفتنش راتر از انجام دادانشه (رفتن به طبقه ی بالا) بریم طبقه ی بالا

ربکا :اونا تو پله هان (زالو) تعدادشون زیاد

(پیشروی در بازی )



بیلی : قطار ... داره حرکت می کنه !

ربکا : کی این قطار و می رونه ؟

بیلی : من از کجا بدونم کی میرون !

ربکا : بهتره بریم بیرون پیداش کنیم (برخورد با هیولای زالو ها برای بار دوم ) زالوها کلونی تشکیل دادن همشون با هم هستن...

ربکا : ما نمی تونیم همشونو از بین ببریم.

بیلی : آره تعدادشون زیاد

ربکا : بنابر این یه راه بیشتر این که راهمونو ادامه بدیم ، حالا از کدوم طرف بریم ؟!

بیلی : تا حالا همچین چیزی ندیده بودم ، مراقب باشید شاهزاده خانوم !

ربکا : من شاهزاده خانوم نیستم .

بیلی : ما داریم محاصره میشیم ، بهتره از در پشتی فرار کنیم.

ربکا : بسیار خب !

(پیشروی در بازی )

(بازرسی)

ربکا : چطور شد سر از اینجا در اوردی ؟!

بیلی : بعد از اون اتفاق ناگوار ...

ربکا : دقیقا کدوم اتفاق ؟

بیلی : من فقط راننده ی حمل و نقل بودم ، وقتی که ما توسط زامبی مورد حمله قرار گرفتیم تمام سربازا کشته شدن...

ربکا : بنابراین این بهترین فرصت برای تو بود تا فرار کنی درسته ؟

بیلی : من نمی خواستم اینجوری بشه ! ما مجبور بودیم از دستور اطاعت کنیم ، حالا تو می خوای منو دستگیر کنی ؟

ربکا : مثل اینکه چیزی بالا سمونه ( برخورد با هیولای زالو ها )

بیلی : وقت عقب نشینیه ، ما نمی تونیم اینجا وایسیم

بیلی : بازم این ؟! از این طرف

ربکا : باشه

(مبارزه علیه استنگر)



ربکا : مهماتم داره به هدر میره !

بیلی : به سرش شلیک کن !


خارج شدن قطار از ریل 2


(بعد از نابود کردن هیولا ، ربکا و بیلی قطار و متوقف کردند اما در اثر نیروی ترمز قطار ، قطار از ریل خارج شد. بیلی و ربکا جان سالم به در بردند)

(شروع صحنه)

بیلی : بیا

ریچارد ( دستگاه بی سیم ) : این ریچارد ، ربکا کجایی ؟!

ربکا : مطمئن نیستم ! ولی می تونم ورودی چند تا درو ببینم !

ریچارد ( دستگاه بی سیم ) : بسار خب ! من به عمارت می رم اونجا می بینمت .

ربکا : مفهوم  !



بیلی : فکر کنم شما خانوم محترم به محا فظ احتیاج دارید ، درسته ؟

ربکا : نه ! تو از کارا می کنی ؟!

( پایان صحنه )

ربکا : اینجا کجاست ؟

بیلی : من که هیچ هیولایی نمی بینم.

ربکا : تسهیلات آموزشی مدیریت آمبرلا ...

ربکا : اولین مدیر عامل شرکت جیمز مارکوس ...

بیلی : تو اونو میشناسی ؟

ربکا : فقط اسمشو شنیدم .

ربکا : اون خیلی وقت مرده ...

بیلی : دوستانمون دنبال این مرد هستن . اون مرده ... ! چرنده اون زنده است !

ضبط صوت مارکوس : توجه توجه این دکتر مارکوس لطفا سکوت رو رعایت کنید شعار شر کت ما نظم و انظباط و وحدت و یکپارچگی برای زندگی بهتر

ربکا : بیلی ! صدا از اون بالا میاد !

بیلی : نه از این طرف،

بیلی : راه مسدود ! ما باید راه دیگه ای پیدا کنیم .

ربکا : آره باید برگردیم.

( شروع صحنه )

بیلی : ربکا ، مواظب باش !

ربکا : ممنون.

ربکا : بیلی ... من در مورد اون اتفاق متاسفم ولی باید بدونم تو 23 نفر و کشتی ... ؟!

بیلی : ما برای حمله به روستا سفارش داده بودیم

ربکا : اما این توجیه خوبی برای کشتار مردم بی گناه نبود !

( پایان صحنه )

ربکا : پس تو روستا چه اتفاقی افتاد ؟!

بیلی : ...

ربکا : می تونی راجع بهش صحبت کنی . می شنوی ؟

بیلی : هه چه خوب ! این صحبت ها چیزی از گذشتمو عوض نمی کنه !

ربکا : می تونی رو کمک من حساب کنی .

بیلی : هی ! من یه فراریم یادت رفته ؟ یادت نیست اونا به تو گفتن من خطرناکم ؟

ربکا : آره ، اونا گفتن ، اما ما باید با هم همکاری کنیم تا از اینجا بیرون بریم .

بیلی : آره ، اولین بازماندگان ...

(بازرسی)

ربکا : آسانسور ! این ما رو به بالا می بره !

بیلی : اه ... بوی باغ وحش !

بیلی : خفاش بزرگ داره به سمت ما میاد !

ربکا : از دست ما کاری ساخته نیست !

بیلی : تو ، خوبی ربکا ؟

ربکا : آره خوبم بزن بریم .

(صحنه ی ظاهر شدن خفاش غول پیکر )



بیلی : دشمنان !

ربکا : چطوری این موجود سریع حرکت می کنه ؟!

بیلی : ما باید تمرکز کنیم ! به سرش هدف بگیریم .

بیلی : ما می تونیم با شات گان از بین ببریمش.

ربکا : حالا باید چی کار کنیم ؟!



بیلی : بریم بالا .

ربکا : بسیار خب .

( صحنه ی شکست خفاش غول پیکر )


خارج شدن قطار از ریل 3


( بیلی و ربکا سوار تله کابین میشن و وارد یه کارخانه میشن که منبعی از زالو ها قرار داشت )

ربکا : من شرط می بندم تمام این بدبختی ها از اینجا میاد ! بزن بریم .

بیلی : ما می تونیم بریم پایین از این استفاده کنیم .

( صحنه ی ظاهر شدن تایرانت )

بیلی : این دیگه چیه ؟!

ربکا : از اونجا میان !

بیلی : لعنتی ! تعداد شون زیاد ..

(بازرسی)

(پیشروی در بازی )

بیلی : ها ؟!

(شروع صحنه )

بیلی : این همون که عکس تو تابلو بود !

ربکا : مارکوس ... ؟! اما تو که مرده بودی !

مارکوس : ده سال پیش اسپنسر اسپنسر منو به قتل رسوند و تمام تحقیقاتمو دزدید !



مارکوس : با این حال چیز شگفت انگیزی رخ داده ، ویروس T با زالو ها ترکیب شده و به من زندگی دو باره بخشید !

مارکوس : چیزی که مهمه اینکه من برای انتقام از آمبرلا اومدم ، و دنیا از نفرت من خواهد سوخت !

( پایان صحنه )

بیلی : لعنتی ! این کار نمی کنه !

ملکه قرمز : سیستم نابود سازی خودکار فعال شد لطفا تمام پرسنل خارج بشن !

ربکا : سیستم نابود سازی خودکار !؟

بیلی : آره یه انفجار بزرگ ... راه بیوفت بریم !

بیلی : این دیگه چه آشغالیه ؟!

ربکا : بیلی ! مراقب باش ! اون میگره

ربکا : لعنت به این به دهنش شلیک کن .

بیلی : این هیولا نمی دونه کی باید منو ول کنه !

( ملکه ی زالو ها وارد می شود )

بیلی : اون نمی توه زیر نور خورشید دووم بیاره ! ما باید اونو به زیر نو خورشید بکشونیم !

ربکا : هی ! تا حالا تسلیم شدی ؟!

بیلی : ای چیز عجیب همرهش چیه !؟

بیلی : بیا ، ما باید دریچه رو باز کنیم

ربکا : فقط یه کمی مونده ... !

(صحنه ی شکست ملکه ی زالو ها )

(شروع صحنه )

ربکا : حدس میزنم وقت خدا حافظیه !

ربکا : مردم منتظر من هستن ! ستوان بیلی کوئن رسما مرده !

بیلی : ربکا ! ممنون

(Wesker (O/V : بخت و اقبال همراه این دونفر بود  که از آن حادثه جان سالم به در بردند ، بیلی کوئن راه خودش را در پیش می گیرد، در حالی که ربکا برای ورود به یک کابوس جدید وارد عمارت میشود

(شروع صحنه )

(Wesker (O/V :برنامه ای برای استفاده مجدد از مرکز آموزش مدیریت توسط مارکوس انجام میشه نه تنها این ، بلکه این حادثه به نظر میرسید ویروس به مناطف بیشتری شیوع پیدا کرده بود واین زمان رها کردن کشتی در حال غرق آمبرلا بود.

( ویلیام برکین پژوهشگر آمبرلا )

برکین : ویروش شیوع پیدا کرده ...

برکین : ما نمی تونیم بیش از این مخفی نگهش داریم.

وسکر : ظاهرا کار آمبرلا دیگه تمومه .

( آلبرت وسکر افسر اطلاعاتی آمبرلا )

برکین : تو فقط باید کمی صبر کنی ... ما... ما تحقیقاتمون کامل نیست . ما می تونیم ویروس قدرتمند دیگه بسازیم.

وسکر : ویروس T نزدیک مراحل پایانی وفقط به یه تست داده ها نیاز داره. به همین دلیل S.T.A.R.S اینجاست. من اونا رو به عمارت آوردم.

برکین : گند زدی به همه چیز !

برکین : من بهتره از اینجا برم تا از شر اینا خلاص شم.

وسکر : هوم !!

( پایان صحنه )

(بازرسی)

وسکر : این وسکر. من به زودی تله کابین و راه اندازی می کنم و اینجا رو به مقصد مرکز آموزشی ترک می کنم.

وسکر : لعنتی ، برق قطع شده من به برق احتیاج دارم باید به اتاق برق برم.

( بعد از راه اندازی تله کابین وسکر با یه تایرانت رو به رو میشه )

وسکر : هوم ! به غیر از تو کسی دیگه اینجا نیست !؟

وسکر :زیبا بود.

وسکر : تو آشغال قرار بود دور انداخته بشی !



وسکر : ظاهرا ویروس T رو تو هم اثر کرده !

( صحنه ی شکست تایرانت )

وسکر : بیچاره ! B.O.W ها نیاز به توجه بیشتر دارن .


( وسکر از طریق تله کابین به سطح می رسد )

( پیشروی در بازی )

( بعد از کشتن زامبی ها )

وسکر : ها ! چه رفلکس بالای دارم.



(بازرسی)


(شروع صحنه )



سرگئی : هی ! رفیق کجا می ری ؟



وسکر : به ماموریت بعدیم.

سرگئی : ماموریت بعدی تو احیا کردن مرکز آموزشی شرکت آمبرلا تو ایم مسئولیت و به عهده می گیری و انجامش میدی .

وسکر : قربان ، ویروس T شیوع پیدا کرده من باید مرکز آموزشی شرکتو از بین ببرم .

سرگئی : فراموش نکن ، من مافوقتم تو نمی تونی تصمیم گیری کنی .

سرگئی : شاید به یاد آوری کوچیک نیاز داشته باشی.

( پایان صحنه )

( پیشروی در بازی )

( بعد از کشتن زامبی ها )

وسکر : ها باید جالب باشه !

( شروع صحنه )

سرگئی : من حدس می زنم اون به حرفام گوش نمیده !

سرگئی : بسار خب ! ما نمونه Talos بازیابی می کنیم .

سر گئی : همه چیز ! برای آمبرلا .

(Wesker (O/V :من همراه تیم S.T.A.R.S بودم و جای هیچ شک تردیدی باقی نمی موند. و هیچ زمانی برای من از دست رفته نبود.ساختار آمبرلا در حال حرکت بود و مبارزه ی واقعی در حال آغاز.
[تصویر:  re-fan-logo.png]
بهترین انجمن در زمینه بازی Resident Evil
پاسخ



پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان