۱۴۰۱/۲/۲۵، ۱۲:۴۴ عصر
قبل از اینکه آمبرلا بهره برداری از جزیره را شروع کند،آنجا محل سکونت یک جامعه اسپانیایی بود.بعد از تصرف آمبرلا بر منطقه ،تعدادی از کسانی که منطقه را خانه خود میدانستند به شرک پیوستند،رودریگو خوان راول هم یکی از آنها بود.
اطلاعات کمی در مورد این جزیره قبل از شیوع بیولوژیکی سال 1998 در دسترس میباشد،آنچه معلوم است این است که خاندان اشفورد از سال ها پیش یک کاخ در این منطقه داشته اند.
بعد از اینکه آلفرد اشفورد مدیریت جزیره را در سال 1993 بدست گرفت،مقدمات تاسیس اردوگاه آموزشی را در ماه دسامبر همان سال در نظر گرفت،در کنار تکمیل زندان و اقامت گاه شخصی دوم در سال 1994.اقامتگاه مخفیانه ساخته شد،سازندگان آن هم بعدا کشته شدند تا کسی از وجود آن پی نبرد.یکی از اعضای نیروی خدمات امنیتی آمبرلا،موسوم به هانک در سال 1996 مسئول حفاظت از کارخانه ی موجود در جزیره بود.
در دسامبر 1998،مدتی کوتاه پس از رسیدن زندانی کلر ردفیلد به محل،رقیب ناشناخته آمبرلا تحت فرمان کسی که به آمبرلا خیانت کرد یعنی آلبرت وسکر کسی که مرده تلقی میشد،برای جست و جو د مورد ویروس T-ورونیکا.گروه معتقد بودن که این جزیره محل سکونت الکسیا اشفورد که بر طبق اطلاعات بدست آمده تنها حامل نمونه ویروس بود،میباشد،در طول حمله،بسیاری از کارآموزان و نگهبانان شبه نظامی این جزیره در یک بمب باران قتل عام شدند.بسیاری از بازماندگانی که در زمان تحقیق بر روی ویروس T-ورونیکا از آزمایشگاه فرار کرده بودند هم توسط ویروس T آلوده شدند.
در همین زمان بود که کلر ردفیلد توسط رودریگو که در طول حمله مجروح شده بود(اما آلوده نشده بود) آزاد شد،او اعتقاد داشت که کلر در هر صورت کشته خواهد شد.بعد از فرار از حمله زامبی ها در قبرستان کلر با یک بازمانده دیگر که آلوده نشده بود روبرو شد،استیو برنساید که همراه پدرش محکوم به زندان شده بود.
جست و جو در جزیره،کلر بارها و بارها توسط آلفرد که از حمله جان سالم به در برده بود،مورد سوءقصد قرار گرفت.به واسطه زمان کوتاه میان رسیدن کلر به جزیره و شروع حمله،آلفرد بر این باور بود که کلر یک جاسوس مرتبط با حمله کنندگان میباشد.
دیدن خروج چندین هواپیمای مخصوص حمل و نقل C-10،که بازماندگان را به مقصد نامشخصی میبرد،باعث که کلر و استیو به دنبال یک فرودگاه بگردند،و یک فرودگاه در قسمت پایینی کاخ اشفورد پیدا کردند.
فرار از جزیره درست قبل از یک سری انفجارهای بزرگ،کلر برای امن نگه داشتن هواپیما مجبور به کشتن یک تایرنت که شخصا توسط آلفرد برای کشتن کلر فرستاده شده بود،شد.پس از آن،آنها اقدام به هدایت هواپیما در جهت هاوایی کردند،آنها به سرعت به این موضوع پی بردند که حمل و نقل توسط آلفرد و جت خودکار پیمایش برای فرود در نزدیکی که پایگاه ویرانشده در قطب جنوب بوده است.
جزیره بر اثر سیستم خودنابودگر به شدت آسیب دیده بود،اما چاشنی ها موفق به از بین بردن کل جزیره نشده بودند،و حتی شیوع ویروس نیز تحت تاثیر قرار نگرفته بود،اردوگاه آموزشی تا حدودی پایدار باقی مانده بود،هر چند بر اثر لرزش زمین به شدت آسیب دیده بود،همانطور که فرودگاه و جت اختصاصی آلفرد سالم مانده بودند.
عضو سابق استارز و فعال ضد آمبرلا کریس ردفیلد بعدا جزیره را پیدا کرد،با دست خالی از کوه ها برای پیدا کردن خواهر خود کلر بالا رفت،مشخصات و جزئیات محلی که کلر آنجا بود توسط لیان به کریس داده شده بود.نیمی از کارخانه نابود شده بود و نیمی دیگر نیز تحت سلطه وسکر و مامورانش که زنده مانده بودند،قرار گرفته شده بود،اینطور به نظر میرسید که تعدادی از افراد وسکر بعد از اینکه کلر جزیره را ترک کرده بود تبدیل به زامبی شده بودند.
کریس موفق شد که رودریگو را زنده در یک غار زیر زمینی که در زیر اردوگاه آموزشی واقع شده بود پیدا کند،و از فرار خواهر خود از جزیره مطلع شد،کریس رودریگو را از قورت داده شدن توسط کرم غول پیکر نجات داد اما در نهایت رودریگو بخاطر زخم های زیادی که داشت کشته شد.بعد از مواجهه با وسکر،کریس و وسکر فهمیدند که الکسیا هنوز در قطب جنوب زنده است و کلر نیز همراه اوست.سپس هر 2 جزیره را ترک کردند و به سمت پایگاه ویران شده حرکت کردند و در تلاش بودند که هر کدام زودتر از دیگری به پایگاه برسند.
جزیره به احتمال زیاد به صورت متروکه رها شد و هیچ اثری از آن در مدارک بعدی آمبرلا یافت نشد.
اطلاعات کمی در مورد این جزیره قبل از شیوع بیولوژیکی سال 1998 در دسترس میباشد،آنچه معلوم است این است که خاندان اشفورد از سال ها پیش یک کاخ در این منطقه داشته اند.
بعد از اینکه آلفرد اشفورد مدیریت جزیره را در سال 1993 بدست گرفت،مقدمات تاسیس اردوگاه آموزشی را در ماه دسامبر همان سال در نظر گرفت،در کنار تکمیل زندان و اقامت گاه شخصی دوم در سال 1994.اقامتگاه مخفیانه ساخته شد،سازندگان آن هم بعدا کشته شدند تا کسی از وجود آن پی نبرد.یکی از اعضای نیروی خدمات امنیتی آمبرلا،موسوم به هانک در سال 1996 مسئول حفاظت از کارخانه ی موجود در جزیره بود.
در دسامبر 1998،مدتی کوتاه پس از رسیدن زندانی کلر ردفیلد به محل،رقیب ناشناخته آمبرلا تحت فرمان کسی که به آمبرلا خیانت کرد یعنی آلبرت وسکر کسی که مرده تلقی میشد،برای جست و جو د مورد ویروس T-ورونیکا.گروه معتقد بودن که این جزیره محل سکونت الکسیا اشفورد که بر طبق اطلاعات بدست آمده تنها حامل نمونه ویروس بود،میباشد،در طول حمله،بسیاری از کارآموزان و نگهبانان شبه نظامی این جزیره در یک بمب باران قتل عام شدند.بسیاری از بازماندگانی که در زمان تحقیق بر روی ویروس T-ورونیکا از آزمایشگاه فرار کرده بودند هم توسط ویروس T آلوده شدند.
در همین زمان بود که کلر ردفیلد توسط رودریگو که در طول حمله مجروح شده بود(اما آلوده نشده بود) آزاد شد،او اعتقاد داشت که کلر در هر صورت کشته خواهد شد.بعد از فرار از حمله زامبی ها در قبرستان کلر با یک بازمانده دیگر که آلوده نشده بود روبرو شد،استیو برنساید که همراه پدرش محکوم به زندان شده بود.
جست و جو در جزیره،کلر بارها و بارها توسط آلفرد که از حمله جان سالم به در برده بود،مورد سوءقصد قرار گرفت.به واسطه زمان کوتاه میان رسیدن کلر به جزیره و شروع حمله،آلفرد بر این باور بود که کلر یک جاسوس مرتبط با حمله کنندگان میباشد.
دیدن خروج چندین هواپیمای مخصوص حمل و نقل C-10،که بازماندگان را به مقصد نامشخصی میبرد،باعث که کلر و استیو به دنبال یک فرودگاه بگردند،و یک فرودگاه در قسمت پایینی کاخ اشفورد پیدا کردند.
فرار از جزیره درست قبل از یک سری انفجارهای بزرگ،کلر برای امن نگه داشتن هواپیما مجبور به کشتن یک تایرنت که شخصا توسط آلفرد برای کشتن کلر فرستاده شده بود،شد.پس از آن،آنها اقدام به هدایت هواپیما در جهت هاوایی کردند،آنها به سرعت به این موضوع پی بردند که حمل و نقل توسط آلفرد و جت خودکار پیمایش برای فرود در نزدیکی که پایگاه ویرانشده در قطب جنوب بوده است.
جزیره بر اثر سیستم خودنابودگر به شدت آسیب دیده بود،اما چاشنی ها موفق به از بین بردن کل جزیره نشده بودند،و حتی شیوع ویروس نیز تحت تاثیر قرار نگرفته بود،اردوگاه آموزشی تا حدودی پایدار باقی مانده بود،هر چند بر اثر لرزش زمین به شدت آسیب دیده بود،همانطور که فرودگاه و جت اختصاصی آلفرد سالم مانده بودند.
عضو سابق استارز و فعال ضد آمبرلا کریس ردفیلد بعدا جزیره را پیدا کرد،با دست خالی از کوه ها برای پیدا کردن خواهر خود کلر بالا رفت،مشخصات و جزئیات محلی که کلر آنجا بود توسط لیان به کریس داده شده بود.نیمی از کارخانه نابود شده بود و نیمی دیگر نیز تحت سلطه وسکر و مامورانش که زنده مانده بودند،قرار گرفته شده بود،اینطور به نظر میرسید که تعدادی از افراد وسکر بعد از اینکه کلر جزیره را ترک کرده بود تبدیل به زامبی شده بودند.
کریس موفق شد که رودریگو را زنده در یک غار زیر زمینی که در زیر اردوگاه آموزشی واقع شده بود پیدا کند،و از فرار خواهر خود از جزیره مطلع شد،کریس رودریگو را از قورت داده شدن توسط کرم غول پیکر نجات داد اما در نهایت رودریگو بخاطر زخم های زیادی که داشت کشته شد.بعد از مواجهه با وسکر،کریس و وسکر فهمیدند که الکسیا هنوز در قطب جنوب زنده است و کلر نیز همراه اوست.سپس هر 2 جزیره را ترک کردند و به سمت پایگاه ویران شده حرکت کردند و در تلاش بودند که هر کدام زودتر از دیگری به پایگاه برسند.
جزیره به احتمال زیاد به صورت متروکه رها شد و هیچ اثری از آن در مدارک بعدی آمبرلا یافت نشد.