فایل های Resident Evil : Remake ( فارسی ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن تخصصی رزیدنت اویل (https://re-fan.ir) +-- انجمن: اختصاصی (https://re-fan.ir/forumdisplay.php?fid=11) +--- انجمن: مقالات رزیدنت اویل (https://re-fan.ir/forumdisplay.php?fid=12) +--- موضوع: فایل های Resident Evil : Remake ( فارسی ) (/showthread.php?tid=41) |
فایل های Resident Evil : Remake ( فارسی ) - Umbrella - ۱۴۰۱/۲/۲۵ فایل های Resident Evil : Remake Kenneth Film ( فیلم کنت ) این فیلم Kenneth بود ، من برای مشاهده ی ان نیاز به یک پخش کننده ی ویدیوئی دارم . Book of curses ( کتاب نفرین ) چهار ماسک : یکی از ان ها بوی هیچ شیطان و شری حس نمیکند . یکی از ان ها هیچ شیطان و شری را نمیبیند . یکی از ان ها میگوید همه چیزبد و شر است . بو را حس میکند و میبیند ... وقتی هر چهار را پیداکردید ان هارادر جای مناسب خود قرار دهید . Trevor's Diary ( خاطرات Trevor ) 24 نوامبر 1967 یازده روز از زمانی که من وارد این عمارت شدم میگذره . چطور باید تمومش کنم ؟ یه نفر با لباس مخصوص ازمایشگاه باظرف غذا پیشم اومد و گفت : " ازا ینکه شما رو تو این وضعیت قرار دادیم معذرت میخوایم ، اینکار دلایلی امنیتی و سری داره " بعد از حرف های او من به فکر رفتم . تنها کسایی که از راز ها ی امارت میدونن من و اقای اسپنسریم . اگه من بمیرم اسپسنسر تنها کسی میشه که راجب این قضیه میدونه . ولی برای جی ؟ اگه اینجا بمونم خیلی خطرناکه ، خانواده ام در خطرن ، باید هر چه زود تر از اینجا فرار کنم . دعا میکنم حال لیزا و جسیکا خوب باشه . 26 نوامبر 1967 من خیلی بی دقتم و فندکی که لیزا هنگام جشن تولدم بهم کادو داده بود رو گم کردم .اینجا خیلی تاریکه و من باید به سختی از اینجا خارج بشم . 13 نوامبر روز تایین سرنوشت من بود ، 3 روز قبلش عمه ی من تو بیمارستا بستری بود ، لیزا و جسیکا به عیادتش رفتن که ای کاش منم باهاشون میرفتم ، الان که خوب فکر میکنم میبینم اون مرد با روپوش سفید ازمایشگاه یه چیز هایی در مورد اینکه خانواده ی من درامان هستن بهم گفت . امیدوارم حالشون خوب باشه . 27 نوامبر 1967 بالاخره از اتاق خارج شدم ، ولی خارج شدن از این امرات کار سختیه ، من باید نشانه هایی که تو عمارت گذشاتم پیدا کنم ، به خاطر خودم هم که شده باید اینکارو انجام بدم . 29 نوامبر 1967 من نمیتونم خارج بشم ، همه ی راه های خروجی رو امتحان کردم ولی به چیزی جر تله های خودم برنخوردم .من همه ی این مکان ها بودم . از ازمایشگاه گرفته تا غار ترسناکی که ساختم ! نمیتونم چیزی رو که میبینم باور کنم ... چکمه های زنونه ای رو دارم میبینم که جسیکا رو یادم میاره ، نمیخوام حتی فکرش رو هم بکنم که سرنوشت اونا مث من میشه ! من باید امیدورام باشم که اونا زندن . 30 نوامبر 1967 چند روزی میشه که نه چیزی خوردم نه چیزی نوشیدم ، فک کنم دارم دیوونه میشم ، اصلا چرا باید همه ی این بلاها سر من بیاد ؟ چرا سرنوشتم اینه که اینجوری بمیرم ؟ از ساختن این عمارت پشیومنم ، باید بیشتر دقت میکردم . 31 نوامبر 1967 این زیر زمین خیلی تاریک و نمناکه ، به یه بن بست دیگه رسیدم ، با اینکه تاریکه ولی چیزی داره چشمامو به سمت خودش میکشه ، اخرین کبریتی که برام مونده رو روشن میکنم تا ببینم چی میتونه باشه ! چی ؟ یه قبره ! یه اسمی روش حکاکی شده باید بحونمش ، خدای من اون اسم منه ! George Trevor ! همه چی برام روشن شد ، این عوضی ها از اولش هم میدونستن که من سرنوشتم به اینجا ختم میشه . ولی خیلی دیر شده من تموم شانسمو از دست دادم ، نجات پیدا کرن از اینجا غیر ممکن به نظر میرسه . امیدورام لیزا و جسیکا منو ببخشن ، به خاطر خواسته های خودم اونارو هم درگیر این قضیه کردم ، امیدوارم خدا منو بکشه و اونارو زنده نگهداره . اخرین نوشته ها هیچ تغییری به وجود نیومده ، فکر نمیکردم که اینجوری تاوان عمارتی که خودم ساختم رو بدم . من میتونم برای مدتی اینجا مخفی بشم کسی راز پشت تابلوی نقاشی رو نمیدونه حتی اسپنسر ! تابلوی عمارت ، پشت موزه ی نقاشی . Crumpled Memo (یاداشت مچاله شده) امروز آقای اسپنسر به من گفت که چیزی رو قایم کنم تا هیچ کسی نتونه پیداش کنه. خوب من یک نظری داشتم. فهمیدم که اگه توسط یک حیوان خطرناک محافظت بشه ( مثل سگ های وحشی که اینجا زندگی میکنند ) هیچ کسی نمیتونه بیاد سراغش ! تا اونجایی که من میدونم اون سگ همیشه در بالکن طبقه دوم از سمت غربی برای شکار کمین کرده ، و صدای سوت رو میشنوه. و حالا تو وارد عمل میشی. تو تنها کسی هستی که میتونه به اون سگ لعنتی بدون نیاز به وسیله ای نزدیکش بشی. فقط اونا میتونن بهش قلاده رو ببندن. چیزی که آقای اسپنسر میخواد مخفی کنه تو اونه. من این وظیفه رو فقط میتونم به اونا واگذار کنم. البته تو هم باید یک پاداش خوب بگیری. چیزی هست که تو همیشه دنبالش بودی. درسته؟ در قبال کمک اونا من میتونم برات به دستش بیارم. این به نفع هر دوی ماست. Botany Book ( کتاب گیاه شناسی ) استفاده از گیاهان دارویی : اینکه بعضی از گیاهان خاصیت دارووی و شفابخشی دارند امری ثابت شده است ، به طوری که مردم زمان قدیم برای ترمیم زخم های خود از گیاهان دارویی استفاده میکردند . در این کتاب گیاهانی که در کوه های ارکلای رشد میکنند را مورد بررسی قرار میدهیم ، هر گیاه دارای رنگ های مختلفی هستند و خواص بهداشتی و درمانی مختلفی دارند . گیاهانی که سبز رنگ هستند خاصیت ترمیم را دارند و میتوانند زخم های شما را به مقدار کمی ترمیم کنند که تاثیر ان ها در کنار هم بیشتر میشود یعنی با ترکیب ان ها میتوانید خاصیت ان را چندین برابر کنید . گیاه های ابی برای دفع سموم بدن است که در صورت وارد شدن سم به بدن شما این گیاه از رشد سم جلوگیری میکند و وضضعیت شما را بهبود میبخشد . گیا های قرمز به تنهایی بر روی بدن شما اثری ندارند ولی با ترکیب کردن ان ها میتوانید به نتیجه ی مطلوبی برسید ، با مخلوط کردن گیاه سبز با گیاه قرمز میتوانید اثر گیاه سبز را ارتقاع دهید و به نهایت ترمیم دست یابید . گیاهان میتوانند با ترکیب شدن با همدیگر اثرا بهتری داشته باشند پس با دانشی کا از تجربه ی خود به دست میاورید گیاهان را برای یافتن نتیجه ی بهتر با هم مخلوط کنید . Corpse Disposal ( دفع جسد مرده ) دستورالعمل های ویژه برای دفع اجساد مرده در حال حاظر اطلاعات جدیدی از انسان های مرده وجود دارد ، شما فکر میکنید که ان ها مرده اند در حالی که ان ها دوباره زنده شده اند ، با این حال راهکار هایی برای اینکه ان ها را متوقف کرد وجود دارد . اول سوزاندن دوم نابود کردن سر ان ها ( شلیک به سر ) اگر روش های جدیدی به دستمان برسد فورا طلاع میدهیم . برای سوزاند روغن در طبقه ی اول خانه موجود است که شما میتوانید با یک اشتعال دهنده اجساد ان ها را از بین ببرید تا دیگر قادر به بازگشت نباشند . Keeper's Diary (خاطرات حافظ ) 9 می 1998 شب بازی پوکر با اسکات و آلیاس از قسمت امنیت و استیو از قسمت تحقیقات. استیو برد، ولی من مطمئنم که تقلب کرده. لعنتی 10 می 1998 یکی از دست اندر کاران، مسئولیت نگه داریه یه موجود رو به من سپرده. شبیه گوریل هست ولی مو نداره. باید از حیوان های زنده تغذیه کنه. وقتی یه خوک رو دادم بخوره، اول پاهاشو درید ، تا روده هاش درید بعد شروع به خوردنش کرد. 11 می 1998 اسکات منو ساعت 5 صبح بیدارم کرد. خیلی ترسیدم. یه زره حفاظتی پوشیده بود. به منم یکی داد تا بپوشم. گفت تو آزمایشگاه زیرزمینی یه اتفاقی افتاده. من همیشه انتظار همچین اتفاقی رو داشتم. این خوک ها تو قسمت تحقیقات هیچ وقت نمیخوابن و استراحت نمیکنن. 12 می 1998 از اونجایی که من دیروز این کت شلوار چندش اور و نفرین شده رو پوشیدم ، تند تند بدنم عرق میکنه و به خارش افتاده . سگ لعنتی هم همش منو نگا میکنه ! مثل اینکه هیچ غذایی به اون داده نشده . 13 می 1998 به درمانگاه رفتم ، تمام پشتم متورم بود و خارش داشت ! یک نفر به من ملحق شد و گفت دیگر نیازی به کت و شلوار نداری ، من باید بخوابم . 14 می 1998 هنوز یه تاول بزرگ روی پامه ، من تو کارم پابرجام هنوز ، باید به سگ غذا بدم اون دقیق پشت سرمه ! سگ امروز تمام روز رو ساکت بود ، جالبه ، سگ فرار کرده ! اگه اونا بفهمن از من انتقام سختی میگیرن ، چون من کاملا حواسم به سگ نبوده ! اگه کسی بفهمه سرمو از دست میدم ! 16 می 1998 شنیدم که پژوهشگر وقتی داشته با پول های شرکت فرار میکرده مورد اصابت گلوله قرار گرفته ، تموم بدن من عرق کرده و میخاره ! وقتی یه خراش روی بازوی من ایجاد میشه ابتدا به متورم میشه بعد فاسد میشه ! اینجا چه جهنمیه ؟ چه خبر شده ؟ 19 می 1998 تب دارم همه جای بدنم میخاره ، گرسنه ام . خوردن غذای سگ ... 21 می 1998 خارش ، خارش ، اسکات هم خورده شده است ! حتما خوشمزه بوده ! یادداشت پایانی خارش ، خوشمزه ! Testament Of The Researcher ( عهدنامه ی محقق ) داخل اون یه نامه قرار داره . قسمت بالایی نامه از بین رفته . ولی بقیه ی نامه خواناست . Alma ، من باید زنده بمانم و اطراف را یک نگاهی بیندازم شاید راه حلی باشد ، ولی تلاش برای زنده ماندن فقط مرگ من را به تعویق میندازد ! من الوده شده ام و در حال حاظر هیچ راهی برای اینکه بتوانم ان را درمان کنم وجود ندارد . تنها راهی که برای من باقی مانده است این است که زندگی خود را قبل از اینکه به یکی از ان موجودات ترسناک تبدیل شوم خاتمه دهم ، به خاطر عشقی که بینمان است . در مدت کوتاهی من به خواب ابدی خواهم رفت ، متاسفم عزیزم ، من را بخخش . Martin Horn Crack Letter From Chief Of Security ( نامه ای از رئیس امنیت ) محرمانه قابل توجه رئیس امنیت تاریخ عضویت : 22 جولای 1998 در ساعت 02:13 روز D نزدیک است ! مراحلی که در زیر اورده ایم باید طی یک هفته اجرا شود ، ما انتظار داریم هر چه سریع تر اقدام شود . اولی S.T.A.R.S است ، این گروه میخواهند علیه سلاح های بیولوژیکی اقدام کنند . دوم باید دو جنین از روی تایرانت برای نمونه فراهم شود و برای از بین بردن گروه S.T.A.R.S جهش داده شودند . سوم نابودی ازمایشگاهمان در Arklay همراه همه ی موجودات و کارکنانش برای اینکه هیچ ردی به جای نماند . در صورت انجام این مورد ، مورد جدیدی از طرف ستاد اعلام میشود . درصورتی که این کار ضرف مدت مشخص شده انجام نشود شما باید گزارشات خود را به ستاد تحویل دهید ، ان ها در مواقع اضطراری به گزارشات رسیدگی میکنند ، در صورت مشکل لطفا با پورت 5691 تماس بگیرید . موفق باشید . مرکز فرماندهی امبرلا . Barry's Photograph (عکس باری) این عکسی هست که درست قبل از سقوط باری به همراه لیزا از لبه پرتگاه, از پیراهن باری افتاد. (در پشت ان چیزی نوشته شده است.) "دوستت داریم بابا از طرف دختر های عزیزت, مویرا و پالی" Plant 42 Report (گزارش گیاه 42) چهار روز از زمان حادثه گذشته اشت.گیاه در نقطه 42 با سرعت باور نکردنی رشد میکند. با اینکه هنوز جنبه های ظاهری زیادی در مورد این این گیاه شناخته نشده است, ما میدانیم در مقایسه با بقیه گونه های گیاهی, ویروس تی به مراتب تاثیر قوی تری بر روی این یکی دارد. ویروس تی به شدت ساختمان بدن میزبانش و همچنین اندازه ان را چند برابر میکند.با نگاه کردن به وضعیت فعلی میزبان, تصور شکل اولیه ان مشکل است.هیچ جایی بر روی کره زمین شما چیزی مثل این را پیدا نمی کنید. یک بدن حباب مانند از گیاه 42 دیده شده که از سقف در طبقه اول اویزان بوده است.ما مطمئن هستیم که ان از کانال های هوا برای دسترسی به طیقه اول استفاده کرده است.تعداد زیادی رشته های شاخک مانند دارز از حباب بیرون زدند. ما معتقدیم که رشته ها دومین وسیله برای بدست اوردن غذای گیاه هستند.موقعی که گیاه 42 وجود یک طعمه را حس میکند, رشته های شاخک مانند را بکار میبرد تا طعمه را به دام بیندازد و بعد از اینکه این کار انجام داد, مکنده های بر روی رشته خون طعمه را به داخل خود میکشند. ما همچنین مشاهده کردیم ان مقدار کمی هوش دارد.زمانی که ان طعمه خودش را به دام میندازد و یا بی حرکت است, رشته ها به دور در میپیچند تا از ورود هرگونه افراد مزاحم جلوگیری کنند. متاسفانه چند تن از دانشمندهای ما قبلا قربانی این گیاه 42 شدند.موقعی که ما ماجرا را از زبان بازمانده ها شنیدیم, انها اکثرا یک چیز را میگفتند. زمانی که پوشش گلبرگ مانند ان کنار میرود و مرکز حیاتی ان اشکار میشود, تمایل بیشتری برای حمله پیدا میکند. بر اساس گزارشی از یک شخص مطمئن, گفته شده که به نظر میرسیده ان در حال محافظت از چیزی بوده است.اگرچه به نظر میرسه یک سری اطلاعات سری در انجا وجود داشته باشد, اما انچه که گیاه به ان فکر میکند, جیز هایی نیست که یک انسان بتواند درک کند. 21 می, 1998 هنری سارتن Organic Chemistry Lab Experiment (ازمایش زیستی ازمایشگاه شیمی) در گزارش قبلی شرح داده شد برخی خواص رایج در سلول های گیاه مشاهده شدند, که زمانی که گیاه به ویروس تی الوده شد به طور غیر عادی شروع به رشد میکند.با این وجود, زمانی که من این ازمایشات را تکرار کردم, به یک نتیجه جالب دیگر دست یافتم. ما فهمیدیم که یک ماده شیمیایی به نام UMB No. 20 در خانواده UMB وجود دارد. این ماده حاوی ترکیبی است که میتواند سلول های گیاه را مسموم کند.ما به UMB No. 20 یک اسم جدید دادیم: V-JOLT اگر محاسبات درست از اب دربیاند, زمانی که V-JOLT مستقیم به ریشه گیاه نفوذ می کند, کل گیاه باید در عرض 5 ثانیه بمیرد. V-JOLT میتونه به سادگی با ترکیب مواد شمیایی VP و UMB به نسبت خاصی ساخته شود.البته زمانی که مواد شیمیایی UMB را ترکیب میکنید, باید خیلی احتیاط کنید.انها میتوانند نوعی گاز زسمی از خود تولید کنند, اگر به درستی ترکیب نشوند. مشخصات هر کدام از مواد شیمیایی UMB به ترتیب زیر هست: UMB No.3-قرمز Yellow-6-زرد UMB No.7-سبز UMB No.10-نارنجی VP-017-ابی V-JOLT-قهوه ای تیره Family Picture & Notes (عکس و یادداشت های خانواده) عکس و یادداشت هایی از یک خانواده. (چیزی پشت عکس نوشته شده است.) 10 نومبر, 1967 ویروس مادر رمز گشایی شد. جسیکا ویروس ازمایش شده: نوع A تخریب بافت هنگام فعال سازی سلول ها امیختگی ویروس: منفی نتیجه:دور انداخته شد. لیزا ویروس ازمایش شده: نوع B تخریب بافت هنگام فعال سازی سلول ها امیختگی ویروس : مثبت, اما امیختگی به تاخیر افتاد. تغییر شکل بدن: نتیجه ثابتی مشاهده شد. وضعیت:ادامه دادن به حفاظت مشاهدات. جورج نتیجه:متوقف شد.(30 نوامبر, 1967) (یک یادداشت از کسی باقی مانده است.) 14 نوامبر, 1967 "ماده ای که انها بهم تزریق کردند باعث شده سرگیجه بگیرم.من مامان رو نمیبینم.انها اون رو کجا بردند؟اون به من قول داد که دو تایی با هم دیگه فرار میکنیم.یعنی اون تنها فرار کرد و من رو یادش رفت." 15 نوامبر, 1967 "من مامان رو پیدا کردم.ما با هم دیگه غذا خوردیم.من خیلی خوشحال بوم.اما اون جعلی بود.مامان واقعی من نبود.قیافه یکسان اما شخصیت متفاوتی داشت.مجبورم مامان رو پیدا کنم.مجبورم قیافه قیافه مامان رو بهش برگردونم. من قیافه مامان رو پس گرفتم.هیچ کس به غیر ازمن نمیتونه مامانم رو داشته باشه.من قیافه اون رو به خودم چسبوندم تا از من درو نشه.مامان باید ناراحت باشه موقعی من اون رو بدون قیافه اش میبینم." 17 نوامبر 197 "از داخل جعبه بوی مامان میاد.شاید مامان واقعی انجا باشه.جعبه سنگی خیلی سخته.ان درد داره.زنجیر ها سر راه هستند.من نمیتونم مامان رو به خاطر 4 تا تکه سنگ ببینم." 19 "اول بابا پیدا کن, بعد مامان داخل قرمز و لجنی سفید و محکم نمیدنم بابا مامان رو دوباره پیدا میکنه یا نه کجا مامان رو پیدا کنم, اون هیچ جا نیست, دیگه جیغ نمیکشه. چرا؟من فقط میخوام با اون باشم." 4 "مامان کجایی؟ من تو رو گم کردم." (مثل اینکه نامه ای برای کسی نوشته شده است.) تقدیم به لیزای عزیزم, "روز به روز میتونم احساس کنم دارم هوشیاریم رو از دست میدم.مردهایی که لباس سفید به تن داشتندو ماده ای به من تزریق کردند که مقداری از خارش مامان رو بر طرف کرد.امروز انها ماده دیگری رو به من تزریق کردند و گفتند ان یک ماده خوراکی بود. موقعی که انها ماده ای رو به من تزریق میکنند مامان میتونه با خیال راحت فکر کنه, اما مامان خیلی غمگین و گیج هست چرا که نمیتونه از فکر کردن به تو دست برداره. مامان میترسه, میترسه از اینکه همه چیز رو فراموش کنه, مخصوصا خاطرات تو و بابا را ...اینکه قیافه تو چه شکلی بود, چه دورانی را با هم دیگه داشتیم... همه این ها دارند در جای تاریکی از ذهنم شروع به ناپدید شدن میکنند. اوه لیزا, دلم میخواست میتونستم همین الان صورتت رو لمس کنم و تو رو در اغوش بگیرم, تا از این طریق خاطرات شگفت انگیزی که از تو و پدرت رو داشتم حفظ کنم. لیزا ما دیگه نمیتونیم بیشتر از این اینجا بمونیم, مجبوریم فرار کنیم. به من گوش بده لیزا, شانس ما برای فرار دفعه بعدی هست که با هم دیگه به اون ازمایشگاه میریم.ما هر دو وانمود میکنیم که غش کردیم و موقعی که اون مرد های لباس سفید به تن بدون محافظ هستند, اون موقع شانس ما برای فرار هست. موقعی که به بیرون رسیدیم, با هم دیگه دنبال بابا میگردیم.باشه عزیزم؟قوی باش, لیزا." 13 نوامبر, 1967 جسیکا تریور Letter of a Researcher (نامه ای از یک محقق) 8 ژوئن, 1998 ایدای عزیزم, "موقعی که تو این نامه رو میخونی, من دیگه اون شخصی که تو میشناسی نیستم.نتیجه ازمایش من امروز امد, و همونطور که حدس میزدم, مثبت بود.من احساس میکنم دارم دیوونه میشم, به خاطر اینکه همش به جهنمی که پیش رو دارم فکر میکنم.من حاضرم هر چیزی رو دارم بدم, تا اینکه مجبور نباشم به یکی از انها تبدیل بشم. تا انجایی که میدونم تو الوده نشدی.ممکنه اینطور نباشه, اما اگر تو اخرین نفری باشی که زنده باقی مونده, از تو میخوام مدارک رو از اتاق اطلاعات بصری برداری, و بعد سیستم فعال سازی خودکار رو در اتاق نیرو فعال کنی و از انجا خارج بشی.خواهش میکنم هر کاری که در توانت هست انجام بده و تمام این حوادث را به اطلاع عموم برسان. اگر همه چیز طبق معمول پیش میره, تو باید بتونی با بکار بردن سیستم امنیتی همه قفل ها رو باز کنی.من کاری کردم که تو بتونی وارد اتاق اتصال در یک ازمایشگاه کوچک بشی, اسم من رو بکار ببری و همچنین پسوورد رو وارد کنی.پسورد اسم تو, یعنی "ADA" است. تو به یک پسورد دیگه برای باز کردن درهای طبقه دوم زیرزمین, جایی که اتاق اطلاعات بصری قرار گرفته نیاز داری.برای امنیت بیشتر, من پسورد رو به صورت یک کد داخل یک عکس اشعه ایکس قرار دادم.من تو رو میشناسم, و مطمئن هستم بدون هیچ مشکلی از پس ان بر میای. فقط یک چیز دیگه هست... و ان اخرین درخواست منه.من ارزو میکنم هرگز چشمت به من با وضعیتی که الان دارم نخوره اما اگر همچین اتفاقی افتاد, و من رو با ابن شکل زشت دیدی.بهت التماس میکنم که من رو از این بدبختی خلاص کنی.امیدوارم که درک کنی." ممنونم, ایدا دوستدارت, جان Suicide Note (یادداشت قربانی) 22 ژوئن 1998 من مجبور شدم انجامش بدم.ما از دست انها فرار کردیم-به همدیگه کمک میکردیم تا زنده بمونیم.اما رابرت شروع به نشون دادن علائم اون هیولاها کرد.من مجبور شدم این کار رو بکنم.اون هیولاهای لعنتی کاملا شیطان صفت هستند. هیچ راه دیگه ای وجود نداشت.او خودش هم همون کار رو میکرد اگر راه دیگه ای به غیر از این کار وجود داشت.بعد از اینکه خلاصش کردم, اون رو داخل حمام قرار دادم.الان احتمالا من اخرین نفری هستم که باقی مونده. چطور ممکنه همچین اتفاقی بیفته؟من هرگز خودم را به خاطر اینکه تو این پروژه شرکت کردم نمی بخشم.با این وجود, اخرش من هم به این سرنوشت دچار میشم.هیچ راه فراری از این عمارت شیطانی وجود نداره.الان فقط دیگه مسئله زمان هست. همه چیز مرتبه, تمام چیزی که من نیاز دارم این هست که یکم شجاعت به خرج بدم و کار رو تموم کنم.دونستن این موضوع که من کارهای ناتمام زیادی دارم, پشیمانی وصف ناشدنی رو به همراه داره.اما, بهتر از این هست که منتظر بمونی و به یکی از اون هیولاها تبدیل بشی.لطفا منو درک کن و به من این فرصت رو بده تا به عنوان یک انسان بمیرم. پیغامی در پشت یادداشت وجود دارد. لیندا, خواهش میکنم منو ببخش... V-ACT (وی-اکت) V-ACT یادداشت محقق هیچ گونه مدرکی مبنی بر اینکه میزبان چه موقع هوشیاری خود را از دست میدهد وجود ندارد, بدن میزبان به حالت اغما میرود.در طول این مدت ویروس فعال و خیلی سریع دچار جهش میشود و سلول های اصلی بدن را نوسازی میکند.در نهایت میزبان به یک مخلوق شبیه به انسان تبدیل میشود. (ما انها را V-ACTs می نامیم.) سرعت و تغییر مولکولی شگفت انگیز ان به طرز مخصوصی قابل تامل است. بعد از جهش, میزبان خیلی سریعتر و پرخاشگرتر میشود. تا الان چهار نفر از محققان ما برای غذا دادن به ان جان خودشان را از دست دادند.ان خیلی سریع مکان را به یک حمام خون تبدیل میکند. (از زمانی که این حادثه تاسف بار و خونین رخ داده, ما تصمیم گرفتیم نوع انها را "Crimson Heads" نامگذاری کنیم.) این نمونه خطرناک و بارزش نمیتونه همینطوری اینجا باقی بمونه.ما مجبور هستیم راهی برای مواجه با ان پیدا کنیم.مطمئنا نابودسازی یکی از راه حل های ما نیست. ما بالاخره تصمیم گرفتیم نمونه را منجمد کنیم و ان را داخل زیرزمین در حیاط قبرستان زندانی کنیم. FAX (فکس) برای: سازمان مدیریت فاضلاب رئیس ستاد مشترک ازطرف: ستاد ویژه تحقیقات راکون کمیته پیشگیری از حوادث اطلاعات این فکس بسیار محرمانه و فقط برای استفاده شخصی که فکس به ان ارسال شده است میباشد.هرگونه کپی برداری, یا فاش سازی از محتوای این فکس برای اشخاص و سازمان های غیر مرتبط توسط شخص فرستنده مطلقا ممنوع میباشد.بعد از خواندن جزئیات, فکس باید سریعا نابود شود.ما انتظار داریم خسارت وارد شده ناشی از شیوع اخیر ویروس تی از چیزی که در ابتدا تخمین زدیم, بسیار بیشتر باشد.چندین مشکل وجود دارد. مشکل اول بیش از نیمی از محققان ما به ویروس تی الوده شدند و مردند.همچنین طبق گزارش ها بیشتر بازمانده های این حادثه شروع به نشان دادن علائم مبنی بر الوده شدن به ویروس تی کردند. مشکل دوم تیم امنیتی زمینی مخفی ما نیز به طور کامل نابود شد.علاوه بر این, بیشتر تحقیقات سری ما در معرض خطر اشکارسازی عمومی قرار دارد.اقدامات سریع برای جلوگیری از لو رفتن حجم وسیعی از اطلاعات لازم است. مشکل سوم به احتمال زیاد بسیاری از نمونه های ازمایشگاهی ما از کنترل خارج شدند و به طرز وحشیانه ای سرگردان هستند.با این وجود, ما میتوانیم با قاطعیت بگوییم همین اجساد زیاد به طور شگفت انگیزی موفقیت ما را در ازمایش هایمان تضمین میکنند.در این مرحله فاش شدن نتایج تحقیقات برای عموم بسیار محتمل است. به نظر ما شما باید به دنبال "یک راه حل سریع و اساسی" باشید. مخصوصا, به نظر میرسد تحقیات از طرف پلیس محلی و استارز در راکون به سرعت شروع خواهد شد.باید اقدامات به خصوصی در این منطقه بر علیه انها انجام شود. Laboratory Security System Information (اطلاعات سیستم امنیتی ازمایشگاه) طبقه اول منطقه فرود هلیکوپتر/ استفاده از این منطقه فقط برای مدیران و مسئولان اجرایی می باشد. این محدودیت به هنگام مواقع اضطراری برداشته می شود. زیرزمین, طبقه اول راه ورودی به سمت منطقه فرود/ ورود به این منطقه بدون اجازه رئیس بخش امنیتی یا همراه بودن با یکی از مشاوران تحقیقاتی ممنوع می باشد. به محض ورود افراد ناشناس سریعا به سمت انها شلیک خواهد شد. اسانسور/ اسانسور در هنگام مواقع اضطراری متوقف خواهد شد. زیرزمین, طبقه دوم اتاق اطلاعات بصری/ اتاق اطلاعات بصری فقط برای استفاده گروه ویژه تحقیقات ایجاد شده است. هرگونه دسترسی افراد دیگر به اتاق ابتدا باید به کیف ایروینگ, مدیر اتاق اطلاع داده شود. زیرزمین, طبقه سوم زندان/ اتحادیه مدیریت پاکسازی کنترل بازداشتگاه را به عهده دارد.هنگام تزریق ویروس بر روی نمونه های ازمایشگاهی, حضور حداقل یکی از از مشاوران تحقیقاتی (E. Smith, S. Ross, A. Wesker) الزامی است. در قفل شده سه گانه/ ورود به اتاق فقط برای افرادی مجاز هست که بتوانند قفل را با استفاده از تمام کد های امنیتی غیر فعال کنند. به دلیل اینکه مدیران ارشد تحقیقاتی برای هر قفل روش دسترسی خاصی را به کدهای خروجی منحصر بفرد قرار داده اند, فقط انها قادر هستند کدهای امنیتی را به دست اوردند. اتاق قدرت/ در این اتاق ترکیبات نیتروژن دار برای تامین منبع اصلی انرژی به کار برده می شود. دسترسی به اتاق تنها برای مشاوران ارشد مرکز فرماندهی مجاز است.همچنین مشاوران تحقیقاتی به هنگام دریافت دستورالعمل های خاص محدودیتی برای ورود به اتاق ندارند. کد امنیتی راه خروجی/ دسترسی و استفاده برای تمام افراد به غیر از مدیران ارشد تحقیقاتی غیر مجاز است. زیرزمین, طبقه چهارم مهمترین موضوع محرمانه/ با توجه به گزارش مبنی بر پیشرفت "تایرانت" پس از بکار بردن ویروس تی... (ادامه متن ناخوانا می باشد.) Observation Record (نتیجه مشاهدات) کشف ویروس جی در واقع 21 سال پس از بکار بردن ویروس مادر بود.نمونه اولیه انگلی که ما از یک ازمایشگاه در فرانسه استخراج کرده بودیم به یک نمونه خاص ازمایشگاهی تزریق شده بود.نمونه ازمایشگاهی انگل را جذب کرد بدون اینکه هیچ واکنش منفی از خود نشان دهد.نبود هیچ واکنشی یک معمای حل نشدنی بود.اما اکنون همه چیز برای من روشن است.انگل اولیه در طول این 21 سال در بدن میزبان به رشد و تخم گذاری ادامه میداده است.سپس بعد از مرحله تخم گذاری ناگهان نمونه ازمایشگاهی شروع به جهش کرد.(شاید "تکامل" کلمه بهتری برای توصیف ان باشد.) این نتایج بصیرت بیشتری در تحقیقاتم به من داد. با ازمایشات و اصلاحات بیشتر, من توانستم با استفاده از روش خاصی یک نمونه "G" که از قابلیت ها و قدرت بیشتری نسبت به نمونه "T" برخوردار بود درست کنم.این یک کشف عمیق بود که تاریخ B.O.W ها را بازنویسی می کرد.زمانی که من نتایج تحقیقاتم را منتشر میکنم, اون بانو الکسیا لعنتی باید تو جهان دیگه وضعیت بهتری داشته باشه. اما متاسفانه من مجبورم چند سال بیشتر صبر کنم تا نتایج تحقیقاتم را به طور کامل تایید کنم. ویلیام بیرکین |